اشعار آیینی خیمه...

^ ریخت با دست خودش می در سبوی مادرش

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 16 شهریور 1398

^ ریخت با دست خودش می در سبوی مادرش

متن شعر

ریخت با دست خودش می در سبوی مادرش
داد با اشك خودش آب وضوی مادرش

.

پلك میزد جای گریه جای خنده جای حرف
پلك میزد در جواب گفتگوی مادرش

.

وقت رفتن شد خودش را زد ز گهواره زمین
آمد از میدان پدر كم كم به سوی مادرش

.

لحظه ای نگذشت از رفتن كه تیری با شتاب
خورد بر اصغر … به واقع بر گلوی مادرش

.

تشنه آخر ذبح شد شش ماهه ای در كربلا
شد تماماً نقش بر آب آرزوی مادرش

.

نیزه داری سنگ دل از عمد چندین مرتبه
زد به نیزه راس او را رو به روی مادرش

.

مادرش از دور میزد بوسه بر روی علی
بوسه میزد از همان نیزه به روی مادرش

.

خواستم توفیق روز افزون برای نوكری
پس قسم دادم به او بر آبروی مادرش

.

.

.

محسن صرامی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *