اشعار آیینی خیمه...

تا بگیرد زندگانی ام صفا گفتم حسین

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 21 مهر 1397

تا بگیرد زندگانی ام صفا گفتم حسین

متن شعر

تا بگیرد زندگانی ام صفا گفتم حسین

با همه بی بند و باری بارها گفتم حسین

.

دست هایم را گرفتی هر کجا خوردم زمین
تا نهادم دست خود را روی پا گفتم حسین

.

اشک هایم را خریدی ، خنده دادی جای آن
در میان خنده ها و گریه ها گفتم حسین

.

هر که با هر نیّتی خوانده تو را دادی جواب
گاه با اخلاص و گاهی با ریا گفتم حسین

.

گاه در تنهایی ام نام تو را ناله زدم
گاه در بزم عزایت بی صدا گفتم حسین

.

تا که دیدم نوکرانت یک به یک زائر شدند
ناگهان بغضم شکست و بی هوا گفتم حسین

.

” از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین “
اربعین ، من از وطن تا کربلا گفتم حسین

.

حال می خواهی جواب گریه هایم را نده
ابتدا گفتم حسین و انتها گفتم حسین

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *