اشعار آیینی خیمه...

از طبع ما نشاید مدح خسان سرودن

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 9 آذر 1398

از طبع ما نشاید مدح خسان سرودن

متن شعر

از طبع ما نشاید مدح خسان سرودن

***

از طبع ما نشاید مدح خسان سرودن

بر جسم لاغر ما اینسان قبا بوَد تن

.

ای ماهرو به مهرت تا کرده ای جدایی 

زین غصه سینه و دل هر یک جدا بوَد تن

***

مرحبا مسلم كه هست از رفعت آن گردون جناب‏
خسرو لب تشنگان را ابن عم و نایب مناب‏

.
گر چه در ملك شهادت نیست شاهى جز حسین‏
لیك شد حصن شهادت را ز مسلم فتح باب‏

.

صورت او چون حسین و سیرت او چون حسن
در مروّت مصطفى و در فتوّت بوتراب‏

.
روز هیجا چون كشیدى تیغ برّان از غلاف‏
گفتى از ابر سیه گشتى درخشان آفتاب‏

.

سعى مسلم داد بر اسلام رونق تا به حشر
بر روان او سلام مسلمین از شیخ و شاب‏

.
كوفیان كردند از وى دورى و نبود عجب‏
روبهان را باشد اندر دل ز شیران اضطراب‏

.
میهمان خویش را كشتند بى جرم و گناه‏
باد بر آن میزبانان لعنت حق بى حساب‏

.
داشت جاى آن كه از بهر پسر عمش حسین‏
با زبان حال بنویسد كه‏ اى عالىجناب‏

.
سوى این بى آبرو مردم میا ترسم ز كین
بر تو و بر اهل‌بیت مضطرت بندند آب

***

میا به کوفه که من ز آمدن پریشانم

برای عید مبارک کنند قربانم

.

میا به کوفه شها بر دو کَس کَرَم فرما

به نوجونی اکبر به پیری لیلا

.

اول به من احترام کردند

مهمانی من تمام کردند

.

آخر همه عهدها شکستند

از سنگ جفا تنم چو خستند

.

ماه من اگر بر نی پیش چشم زینب شد

سنگ اگر زنی او را بر تو لعنت ای کوفه

.

یا حسین مدد مولا جان مادرت زهرا

کوفیان حذر بنما 

.

جسم چاک چاکم را بر قناره بسپرند

تا خجل شود مجنون زن حکایت ای کوفه

.

باد می پوشید بر آن پاره تن

خاک دشت کربلا جای کفن

.

کس نیامد بر سر آن ارجمند

تا نماید صوت قرآنی بلند

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *