از طبع ما نشاید مدح خسان سرودن
***
از طبع ما نشاید مدح خسان سرودن
بر جسم لاغر ما اینسان قبا بوَد تن
.
ای ماهرو به مهرت تا کرده ای جدایی
زین غصه سینه و دل هر یک جدا بوَد تن
***
مرحبا مسلم که هست از رفعت آن گردون جناب
خسرو لب تشنگان را ابن عم و نایب مناب
.
گر چه در ملک شهادت نیست شاهى جز حسین
لیک شد حصن شهادت را ز مسلم فتح باب
.
صورت او چون حسین و سیرت او چون حسن
در مروّت مصطفى و در فتوّت بوتراب
.
روز هیجا چون کشیدى تیغ برّان از غلاف
گفتى از ابر سیه گشتى درخشان آفتاب
.
سعى مسلم داد بر اسلام رونق تا به حشر
بر روان او سلام مسلمین از شیخ و شاب
.
کوفیان کردند از وى دورى و نبود عجب
روبهان را باشد اندر دل ز شیران اضطراب
.
میهمان خویش را کشتند بى جرم و گناه
باد بر آن میزبانان لعنت حق بى حساب
.
داشت جاى آن که از بهر پسر عمش حسین
با زبان حال بنویسد که اى عالىجناب
.
سوى این بى آبرو مردم میا ترسم ز کین
بر تو و بر اهلبیت مضطرت بندند آب
***
میا به کوفه که من ز آمدن پریشانم
برای عید مبارک کنند قربانم
.
میا به کوفه شها بر دو کَس کَرَم فرما
به نوجونی اکبر به پیری لیلا
.
اول به من احترام کردند
مهمانی من تمام کردند
.
آخر همه عهدها شکستند
از سنگ جفا تنم چو خستند
.
ماه من اگر بر نی پیش چشم زینب شد
سنگ اگر زنی او را بر تو لعنت ای کوفه
.
یا حسین مدد مولا جان مادرت زهرا
کوفیان حذر بنما
.
جسم چاک چاکم را بر قناره بسپرند
تا خجل شود مجنون زن حکایت ای کوفه
.
باد می پوشید بر آن پاره تن
خاک دشت کربلا جای کفن
.
کس نیامد بر سر آن ارجمند
تا نماید صوت قرآنی بلند
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید