اشعار آیینی خیمه...

^ ای کشتی نجات بشر دستمان بگیر

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 16 شهریور 1399

^ ای کشتی نجات بشر دستمان بگیر

متن شعر

ای کشتی نجات بشر دستمان بگیر

***

ای کشتی نجات بشر دستمان بگیر

ماییم غرق موج خطر دستمان بگیر

.

بر ما که در کمین بلا گیر کرده ‌ایم

با چشم مرحمت بنگر دستمان بگیر

.

شیعه کم و محب گنهکارتان زیاد

دَر هم محب و شیعه بخر دستمان بگیر

.

ما ؛ ای ‌حسین ، مسلم و هانی نمی ‌شویم

ما و همین دو دیده‌ ی تر دستمان بگیر

.

از دست غیر ؛ دشنه ‌ی دشنام می ‌خوریم

از دست دوست خون ‌جگر دستمان بگیر

.

راهی که پیش روست ، دراز است و پای لنگ

ای روی نیزه رفته سفر دستمان بگیر

.

زینب اشاره کرد به سر ، گفت ” یاحسین “

ای بر خیام سایه ‌ی سر دستمان بگیر

.

از قامت رشیده ‌ی زن‌ های خیمه‌ ات

جز سایه‌ ای نمانده اثر دستمان بگیر

.

آنگه نگاه کرد بر سر عباس و گفت آه

ماه منیر ، قرص قمر دستمان بگیر

.

هم بر لباس پاره ‌ی ما سایه ‌سار باش

هم بر رخ سه ‌ساله سپر دستمان بگیر

.

.

.

امیر عظیمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *