اشعار آیینی خیمه...

^ این بارگاه قدس كه از عرش برتر است

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 12 خرداد 1397

^ این بارگاه قدس كه از عرش برتر است

متن شعر

این بارگاه قدس كه از عرش برتر است

آرامگاه دختر موسى بن جعفر است

.

پاكیزه گوهر صدف عصمت بتول

یعنى كه نور دیده زهراى اطهر است

.

والاتبار خواهر سلطان دین رضا

فخر زنان عالم و خاتون محشر است

.

عزّت نگر كه حرمت طوف حریم او

با حرمت طواف امامان برابر است

.

جنّات عدن اگر طلبى زین حرم در آى

كاین آستان عرش نشان ، هشتمین در است

.

هر سر بر آستان ملك پاسبان او

ساییده شد بهشت برینش مقرّر است

.

آیینه هاى بقعه ی آیین طراز او

روشنگر تشعشع خورشید خاور است

.

در زیر پاى زائر این بارگاه قدس

گیسوى حور و یال ملك ، مفرش در است

.

اینجا نماز را به خشوع و ادب گزار

كاین فرش زیر پاى تو ، جبریل را پر است

.

بس ساطع است نور نماز و دعاى خلق

با ساق عرش ساحت گیتى منوّر است

.

آدم به امر تو ز نهانخانه ی عدم

تا سر سراى منزل هستى مسافر است

.

جز آن كه سر ز عجز بساییم روى خاك

از ما به پیشگاه خدایى چه در خور است

.

اى خالقى كه وصف جلال و جمال تو

از عقل و فهم و وهم و گمان جمله برتر است

.

یا رب به حق قافله سالار انبیا

آن صدر كائنات كه آخر پیمبر است

.

عقل نخست و صادر اول كه نام وى

زیب اذان و زیور محراب و منبر است

.

یارب به حق سیّد و سالار اولیا

كز وجه او تجلّى اللّه اكبر است

.

با اشك چشم ، ابر كرم بر سر یتیم

با ابر تیغ ، صاعقه اى بر ستمگر است

.

یارب به حق ” فاطمه ” آن كوثرى كه او

اُمُّ الائمه عصمت كبراى داور است

.

خونى كه داد سرور آزادگان ” حسین “

مرهون حسن تربیت و شیر مادر است

.

یارب به ” مجتبى ” كه شباب بهشت را

در باغ خلد ، سید و سالار و سرور است

.

مسموم ز هر كین كه جگر پاره هاى او

در طشت از شماره فزون تر ز اختر است

.

یارب به خون شاه شهیدان كربلا

كآزرده حنجر از دم خونین خنجر است

.

خونى كه دامن شفق از انعكاس آن

همرنگ داغ در جگر لاله مضمر است

.

یارب به حقّ سید سجّاد آن امام

كز اُم و اَب تقارن سعد به اكبر است

.

در منتهاى اوج بلاغت صحیفه اش

گویى ” زبور ” دیگر و ” داوود ” دیگر است

.

یارب به علم حضرت باقر كه گاه موج

دریاى بى كران پر از دُرّ و گوهر است

.

عطر نبى رسد به مشام از كلام او

عطرى كه رشك مشك و عبیر است و عنبر است

.

یارب به صدق حضرت ” صادق ” كه تا ابد

چون آفتاب بر سر دین سایه گستر است

.

اى واى من كه عارض گلگون او به زهر

همچون شعار آل على ، سبز منظر است

.

یارب به حلم حضرت سلطان دین ” رضا “

آن كز شرف ، مدام نگهبان كشور است

.

شاهى كه صدر مسند ارشاد ، گاه بحث

عقل مجسّم آمد و علم مصوّر است

.

یارب به حق جود امام نهم ” جواد “

كز عشق ، همچو مهر فلك ، ذرّه پرور است

.

ابن الرّضا چو ” عیسى ” و ” یحیى ” به كودكى

قطب و امام و مرشد و مولا و مهتر است

.

یارب به حرمت ” حسن ” عسكرى كه او

نقش نگین حلقه ی چندین مُعَسْكر است

.

عمرى به جرم عصمت و تقوى و زهد و علم

در حلقه ی محاصره چند لشكر است

.

یارب به حق قائم بر حق امام عصر

كانگشت او به گردش افلاك محور است

.

نوح زمان و قطب جهان كز حریم غیب

خلق خداى را به خداوند رهبر است

.

یارب به حقّ عصمت ” معصومه ” كز شرف

او را پدر امام و امامى برادر است

.

كاین در به روى خلق دو عالم گشوده دار

تا خاک ما به آب ولایش مخمّر است

.

خورشید شعله اى ز شعاع رواق او

تا نور او در آینه ها زیب و زیور است

.

توفیق گفت و طبع ” ریاضى ” چو گل شكفت

آنجا كه آفتاب هم از ذَرّه كمتر است

.

سال هزار و سیصد و هشتاد و نه بود

سالى كه كار آینه كارى ، میسّر است

.

.

.

محمدعلی ریاضی یزدی

.

برچسب ها

نظرات

  1. غفار میگه

    درود بر فطرت پاکت آقای ریاضی

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *