اشعار آیینی خیمه...

^ تشنه ای با تشنه ای آمد سپاهی رفت عقب

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 5 شهریور 1399

^ تشنه ای با تشنه ای آمد سپاهی رفت عقب

متن شعر

تشنه ای با تشنه ای آمد سپاهی رفت عقب

****

تشنه ای با تشنه ای آمد سپاهی رفت عقب
لشگر آماده ی کوفه ز آهی رفت عقب

.

رو زد اما روی او را بر زمین انداختند
بچه ترسید از صدای طبل شاهی رفت عقب

.

حرمله زانو گرفت و زانوی آقا خمید
تیر در بین کمان جا شد نگاهی رفت عقب

.

صید را شش ماهگی راحت شکارش می کنند
پرت شد قلاب تا ! لب های ماهی رفت عقب

.

حجم تیر و یک گلوی نازک اصلا جور نیست
گردن افتاده اش خواهی نخواهی رفت عقب

.

یک پدر بود و سری بر پوست آویزان شده
گاه گاهی پیش آمد گاه گاهی رفت عقب

.

قطعه ای را پشت خیمه وقف اصغر کرد و بعد
کند با خنجر برایش سرپناهی رفت عقب

.

.

.

سید پوریا هاشمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *