اشعار آیینی خیمه...

^ خزان شدیم خدایا ، بهار ما نرسید

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 30 دی 1399

^ خزان شدیم خدایا ، بهار ما نرسید

متن شعر

خزان شدیم خدایا ، بهار ما نرسید

***

خزان شدیم خدایا ، بهار ما نرسید
قراربخش دل بی قرار ما نرسید

.

دوباره یک شب جمعه سحر شد امّا ، آه
دعای مردم شب زنده دار ما نرسید

.

سر قرار رسیدیم بلکه او برسد
به انتظار نشستیم و یار ما نرسید

.

دوباره با غم عالم کنار می آییم
که جمعه رفت ولی او کنار ما نرسید

.

صدای شیهه ی اسبش ز دور آمده است
چگونه است که آن تکسوار ما نرسید ؟

.

هزار مرتبه مُردیم و باز زنده شدیم
هزار حیف که آن غمگسار ما نرسید

.

به شهر یار سفر می کنیم حالا که
به شهر ما قدم شهریار ما نرسید

.

غروب شد همه رفتند جانب گودال
غروب شد ته گودال شاه رفت از حال

.

3 بهمن 1393

.

.

.

محمد قاسمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *