خزان شدیم خدایا ، بهار ما نرسید
***
خزان شدیم خدایا ، بهار ما نرسید
قراربخش دل بی قرار ما نرسید
دوباره یک شب جمعه سحر شد امّا ، آه
دعای مردم شب زنده دار ما نرسید
.
سر قرار رسیدیم بلکه او برسد
به انتظار نشستیم و یار ما نرسید
.
دوباره با غم عالم کنار می آییم
که جمعه رفت ولی او کنار ما نرسید
.
صدای شیهه ی اسبش ز دور آمده است
چگونه است که آن تکسوار ما نرسید ؟
.
هزار مرتبه مُردیم و باز زنده شدیم
هزار حیف که آن غمگسار ما نرسید
.
به شهر یار سفر می کنیم حالا که
به شهر ما قدم شهریار ما نرسید
.
غروب شد همه رفتند جانب گودال
غروب شد ته گودال شاه رفت از حال
.
۳ بهمن ۱۳۹۳
.
.
.
محمد قاسمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید