اشعار آیینی خیمه...

^ خورشیدِ عشق در شب ظلمت دمیده بود

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 6 مرداد 1399

^ خورشیدِ عشق در شب ظلمت دمیده بود

متن شعر

خورشیدِ عشق در شب ظلمت دمیده بود

***

خورشیدِ عشق در شب ظلمت دمیده بود
او را خدا شبیه نبی آفریده بود …

.

با اشک های حضرت سجاد انس داشت
یک عمر ناله های پدر را شنیده بود

.

جابر سلامِ نابِ نبی را به او رساند
وقتی به فیض دیدن رویش رسیده بود

.

آن باقر العلوم که با چشمِ صادقش
چیزی به غیر رنج در عالم ندیده بود

.

پنجاه و هفت سال سرافراز و سربلند
مانند سرو بود ولی قد خمیده بود …

.

میراث دار غربت و تنهایی حسن
فریادِ بی صدای گلویی بریده بود

.

آن پنجمین امام که در پنج سالگی
دنبال کاروان اسیران دویده بود

.

با عمه ی سه ساله در آن سال های دور
در راهِ شام ، زهرِ اسارت چشیده بود

.

او یادگار کوچک صحرای کربلا …
او داغدار هر گل در خون تپیده بود

.

او دیده بود کودک شش ماهه ای چقدر
بر روی دست های پدر قد کشیده بود

.

از غربت بقیع نوشتم دلم گرفت …
بارانِ اشک بر صفحاتم چکیده بود

.

.

.

احمد علوی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *