اشعار آیینی خیمه...

^ دائماَ شور عشق در سر ماست

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 31 مرداد 1401

^ دائماَ شور عشق در سر ماست

متن شعر

دائماَ شور عشق در سر ماست

****

دائماَ شور عشق در سر ماست
ترش رویی دشمن از این است
این که در ازدحام تلخی ها
زندگی با حسین شیرین است

.

کوله ی من کجاست ؟ کفشم کو ؟
اربعین ها همیشه بی تابم
بعد از آن اولین سفر دل من
موکبی شد برای اربابم

.

بغض بی تاب عاشقان ، سفری
روی ابر خیال می خواهد
از نجف سمت کربلا رفتن
پا فقط نه که بال می خواهد

.

این ستون ها که بیستون وارند
نقل یک عشق ناب و دیرینند
این جماعت چقدْر فرهادند
شهریاران قصر شیرینند

.

ما ” أنا منْ حسیْن ” گویانیم
همه یک روح و بیشمار تنیم
بس که ” حبّ الحسين يجمعنا “
همه انگار اهل یک وطنیم

.

چشممان محو رقص پرچم هاست
گوشمان مست نوحه ی عربی ست
آتش و باد ، گرم عود و فلوت
شب مستان نینوا چه شبی ست

.

به لبم ، لبْ لبی غزلخوان شد
جای شربت شراب در سینی ست
به دهانم دهین عجب چسبید
طعم شعْریّه شعر آیینی ست

.

در مسیری که فرش آن عرش است
من فقط دیده ام ظواهر را
خرده از من مگیر ای زاهد
حرجی نیست حال شاعر را

.

گرم تبخیر سوی خورشیدیم
رودهایی به سمت دریاییم
در همین ظهر راه پیمایی
سوی عصر ظهور پویاییم

.

شک ندارم برای درد همه
نام مهدی همیشه تسکین است
چای مشّایه یادمان داده ست
زندگی با حسین شیرین است …

.

.

.

محسن کاویانی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *