اشعار آیینی خیمه...

در سینه ناله ای ست شرربار ای پدر

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 18 دی 1399

در سینه ناله ای ست شرربار ای پدر

متن شعر

در سینه ناله ای ست شرر بار ای پدر

***

در سینه ناله ای ست شرربار ای پدر

هر ناله ای ست حاوی اسرار ای پدر

.

از راز های من احدی با خبر نشد

نه بچه ها نه حیدر کرار ای پدر

.

باز آمدم که با تو کمی درد دل کنم

از روزگار و مردم بی عار ای پدر

.

دیگر کسی سری به یتیمت نمیزند

از یاد رفته دخترت انگار ای پدر

.

داماد تو وصی تو خانه نشین شده

اصلا وصیتت شده انکار ای پدر

.

حتی جواب هم به سلامش نمی دهند

افتاده مثل اشک ز انظار ای پدر

.

شهری که تا تو بودی امان داشت کافرش

یکباره شد به فرق من آوار ای پدر

.

هیزم رسید و در غم از دست دادنت

شد جای گل نثار عزادار ای پدر

.

راه نجاتی از وسط شعله ها نبود

من بودم و حرارت بسیار ای پدر

.

سر بسته گویمت پس از آن روز تا کنون

پوشانده ام من از همه رخسار ای پدر

.

گلبرگ های یاس تو نیلوفری که نه

با رنگ لاله ماند به دیوار ای پدر

.

با تازیانه قاب گرفتند و سوره ای

آویز در شد از نوک مسمار ای پدر

.

هنگام راه رفتن خود می خورم زمین

هستم نیازمند پرستار ای پدر

.

حتی زیارت آمدنم مشکلم شده

آه از دو دیده ای که شده تار ای پدر

.

از ضربه ی غلاف همین نکته کافی است

افتاده دست فاطمه از کار ای پدر

.

این رنج ها مرا که جوانم ز پا نشاند

وای از سه ساله کودک بی یار ای پدر

.

موی سفید و قدّ خم و روی نیلی ام

گردد برای او همه تکرار ای پدر

.

دنبال نیزه ی سر بابا دویدنش

در بین سلسه است چه دشوار ای پدر

.

تنها پناه معجرش عباس می شود

ای داد از نبود علمدار ای پدر

.

.

.

شاعر : علی صالحی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *