اشعار آیینی خیمه...

^ روی خاک افتاده بودم ، نردبان می خواستم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 17 اسفند 1398

^ روی خاک افتاده بودم ، نردبان می خواستم

متن شعر

روی خاک افتاده بودم ، نردبان می خواستم

***

روی خاک افتاده بودم ، نردبان می خواستم
هم زمین می خواستم هم آسمان می خواستم

.

گاه در افلاک و گاهی نیز در اعماق خاک
این دو را یک عمر یک خط در میان می خواستم

.

اشهد ان علی تا گفت در گوشم پدر
گریه کردم ، جای لالایی اذان می خواستم

.

بر زمین می خوردم و با یا علی پا می شدم
لحظه ی برخاستن از او توان می خواستم

.

آن یتیم کوفی ام که از زمان کودکی
از سر این سفره تنها آب و نان می خواستم

.

عشق او از هر دو عالم بی نیازم کرد و حیف
آنچه را خود داشتم از دیگران می خواستم

.

خوش به حال من که از آغاز شعر و شاعری
از زلال اشک او طبع روان می خواستم

.

پر توقع نیستم اما نمی دانم چرا
برترین گنج خدا را در جهان می خواستم

.

شک ندارم حاصلی غیر از پشیمانی نداشت
هر که را غیر از امیرمومنان می خواستم

.

.

.

احمد علوی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *