اشعار آیینی خیمه...

^ شمعی بیاور تا خودم پروانه ات باشم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 21 مهر 1399

^ شمعی بیاور تا خودم پروانه ات باشم

متن شعر

شمعی بیاور تا خودم پروانه ات باشم

***

شمعی بیاور تا خودم پروانه ات باشم
آبی طلب کن تا خودم پیمانه ات باشم

.

مثل بیابان عرضِ حاجت با تو دارم .. ، ابر !
تا شاهد باران دانه دانه ات باشم

.

از بس برای گریه‌ کردن یکّه و تنهام
دیوار می گوید : بیایم شانه ات باشم ؟!

.

از بازی طفلان فقط سنگش نصیبم شد …
زخم جبین آورده ام ، دیوانه ات باشم

.

پُشت درت یک شب نخوابم ، صبح می میرم
عادت نمودم سائل روزانه ات باشم

.

من را بده ، یک نوکرِ بهتر بگیر آقا
من می توانم دستِ‌ کم بیعانه ات باشم

.

دُنیا ، خرابت شد کسی ، عُقبای خود را ساخت
آباد خواهم شد ، اگر ویرانه ات باشم

.

یک چلّه تمرین کرده بودم پر گشودن را
امّا نشد امسال جلدِ لانه ات باشم

.

من کربلا لازم شدم ، راهم بده ، بس کن
من قول خواهم داد بینِ خانه ات ، باشم !

.

ای آبروی آب ! جانِ طفل شش ماهه
بگذار ظرف آبِ سقّاخانه ات باشم
.
تیری به ماهی خورد و اشک آفتاب افتاد
وقتی خبر تا خیمه ها آمد ، رباب افتاد

.

.

.

بردیا محمدی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *