اشعار آیینی خیمه...

^ فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 10 مهر 1399

^ فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد

متن شعر

فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد

***

فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد
لحظه ها بگذرد و ساعت خنجر برسد

.
لحظه ی آخر گودال به کندی برود
خنجر شمر سراسیمه به حنجر برسد

.
فکر کن بین اجانب به چه وضعی به چه حال؟
زینب از تل به تماشای برادر برسد

.
هرچه بوده است به غارت برود ، در گودال
بوسه ای از رگ خشکیده به خواهر برسد

.
ازدحام است و در این معرکه زینب مانده
به برادر برسد یا که به معجر برسد

.
قدّ خم دارد از این داغ چه کس می دانست ؟
ارث مادر وسط دشت به دختر برسد

.

.

.

محسن ناصحی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *