قسم به خاطره هایى که از نجف دارم
سگ على ام و بر آدمى شرف دارم
.
چنان عجین شده ام با فمن یمت یرنى
که روز مرگ عزیزان خود شعف دارم
.
زبان گشوده ام آرى به مدح حضرت او
به جاى دفترم امشب به دست دف دارم
.
کنون که لعن عدو على توانم کرد
چرا زبان به کلامى دگر تلف دارم ؟
.
سرى نداشته ام لایق بریدن او
بدین دلیل کلامى مع الأسف دارم
.
عجب نبوده ز من کشف سر عالم چون
مدال نوکرى شاه لو کشف دارم
.
نجف که می روم از شوق کربلا مستم
به کربلا بروم ، رغبت نجف دارم
.
چه کربلاست که هر بار گفته ام از آن
شبیه آتش سر در تنور ، طف دارم
.
براى زینب او در دمشق سر دادن
براى زندگى خویش یک هدف دارم
.
.
.
پیمان طالبى
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید