اشعار آیینی خیمه...

^ نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 3 مهر 1398

^ نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است

متن شعر

نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است

***

نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است
غمی که می کُشدم عاقبت غم یار است

.

به یاد خواب رقیه به یاد حمله ی زجر
زمان خواب ، دو چشمم همیشه بیدار است

.

تو را خدا جلویم گوسفند سر نبرید
دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است

.

صدای‌ گریه ی نوزاد می کشد ما را !
خدا کند که بخوابد ! رباب تبدار است

.

نمی روم سر بازار دردسر دارد
عذاب هر شب من ازدحام بازار است

.

حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلا
حصیر روضه ی مکشوفه ی من زار است

.

هنوز بعد چهل سال درد پا دادم
هنوز بر کف پایم نشانی خار است

.

هنوز جای غل و سلسله به گردنم است
هنوز چشم من از مشت بی هوا تار است

.

آهای مردم ” اَذَلَّ عزیزنا ” یعنی
محله ای بروی که هجوم اشرار است

.

مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد
امان ز غربت مردی که بدگرفتار است

.

.

.

سید پوریا هاشمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *