اشعار آیینی خیمه...

نیست دردی کشنده تر ز فراق

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 25 آذر 1399

نیست دردی کشنده تر ز فراق

متن شعر

نیست دردی کشنده تر ز فراق

***

نیست دردی کشنده تر ز فراق

استخوان آب می کند مرفاق

.

غم دوری تو مصیبت شد
شده ‎ام با همه به جز تو عیاق

.

عمری از دیدن تو محرومم
گله از چه ؟ ندارم استحقاق

.

از گناه زیاد خسته شدم
شده پرونده ‎ام پر از اوراق

.

اشک چشم مرا دو چندان کن
چون که محتاج گریه ‎اند عشاق

.

اِكْفِيانى غریب و تنهایم
وَانْصُرانى شدم به تو مشتاق

.

میهمان کن مرا به خیمه‎ ی خود
جان اگر ماند می ‎کنم انفاق

.

دل به دل راه دارد آقا جان
دل به هم بسته ‎ایم بی ‎اغراق

.

نمک روضه ‎ی مرا بفرست
روزی ‎ام دست توست یا رزاق

.

سحری رو به روی شش گوشه
دست من را بگیر بین رواق

.

ای ضریح حسین دلتنگم
برسان ناله‎ ی مرا به عراق

.

فاطمه دست از علی نکشید
به زمین خورده بود با شلاق

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *