اشعار آیینی خیمه...

^ وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 1 دی 1399

^ وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده

متن شعر

وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده

***

وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده

در حسرت بهبود زخم تو دوا مانده

.

ما نیز بیماریم از بیماری ات بانو

پس خوب شو زهرا و اینگونه شفامان ده

.

ای مستجاب الدعوه ام طوری دعا کردی

که در دهان زینب آمینِ دعا مانده

.

محجوب من ، حرف تو را می ‌خواندم از چشمت

آن هم که پشت پلک مجروح تو جا مانده

.

ما هر دو تا مشگل گشا هستیم اما تو

آنقدر مجروحی که این مشگل گشا مانده

.

حال علي بدتر نباشد بهتر از تو نيست

من مانده ام با اين غرور زير پا مانده

.

هر بار که می بینمش صد بار می میرم

حق دارم آخر روی چادر رد پا مانده

.

داری نفس را نیمه نیمه می‌ کشی ، پیداست

یک استخوان دنده از باقی جدا مانده

.

تا صبح مثل زخم تو خون گریه می کردم

وا مـانده زخم سینه از مسمار وامانده

.

.

.

گروه شعری یا مظلوم

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *