اشعار آیینی خیمه...

کشکول من ؛ شکسته در این کوچه‎ ها خدا

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 16 اردیبهشت 1398

کشکول من ؛ شکسته در این کوچه‎ ها خدا

متن شعر

کشکول من ؛ شکسته در این کوچه‎ ها خدا

***

کشکول من ؛ شکسته در این کوچه‎ ها خدا
دستی بکش به روی سر این گدا ، خدا

.

هر بار در زدم تو جوابم نکرده ‎ای
هر بار گفته ‎ای که بیا ، باوفا خدا

.

از بس گناه کرده ‎ام این چشمه خشک شد
اشکی برای توبه نمانده است یا خدا

.

اوج کمالِ سجده همین سر به زیری است
خیری ندیده بنده‎ ی سر به هوا ، خدا

.

گاهی صلاح طفل به تنبیه گشتن است
پس مرحمت نما و ادب کن مرا خدا

.

این بال ، بال نیست ، وبالِ پریدن است
وقتی سحر مرا نرسانده است تا خدا

.

ممنون که باز تا رمضان زنده مانده ‎ایم
فرصت شده است تا بزنیمت صدا ، خدا

.

در هم بخر سوا نکنی جان ” فاطمه “
در هم بخر به حرمت ” خیر النساء ” خدا

.

گر چه کسی ضمانتمان را نمی ‎کند
اما هنوز هست خراسانِ ما ، خدا

.

در صحن انقلاب ؛ دلم منقلب شده
تا گفته ‎ام به حق ” امام رضا ” ، خدا

.

هر بار کار بندگی ‎ام لنگ می ‎شود
” إنی أعوذ بالحرم کربلا ” ، خدا

.

ما را ” حسین ” لطف نمود و درست کرد
ما را ” حسین فاطمه ” کرده است با خدا

.

در ظاهر است ذکر لب ما ” حسین حسین “
در باطن است ذکر لب ما خدا ، خدا

.

این روزها که تشنه ‎ترم یاد می ‎کنم
کام عطش کشیده‎ ی ارباب را ، خدا

.

لب تشنه بود و رفت به گودال ، آه آه
دارد صدای شمر می آید ز قتلگاه

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *