اشعار آیینی خیمه...

^ آمدم باز کنم چشم پر از باران را

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 8 مرداد 1400

^ آمدم باز کنم چشم پر از باران را

متن شعر

آمدم باز کنم چشم پر از باران را

****

آمدم باز کنم چشم پر از باران را

و به عطر نجف آغشته نمایم جان را

.

آمدم در طلب سوره ی والشمس و ضحی

یک دل سیر تماشا کنم این ایوان را

.

آدم و نوح و محمّد به حرم آمده‌ اند

تا به الگوی علی شرح دهند انسان را

.

آیه آیه همه جا مدح علی می‌ خواندند‌

ای دل غافل من باز بخوان قرآن را

.

 أَفَمَنْ کَانَ عَلَىٰ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ ؟

جز علی کیست که روشن کند این برهان را

.

خواستم شمّه‌ ای از رزم علی بنویسم

نتوانم که به تصویر کشم طوفان را

.

او که از بدر و احد ، خیبر و خندق آمد

تا به شمشیر دو دم مسخ کند شیطان را

.

مظهر جمع نقیضین و در این خوف و رجا

فتح کرده است به یک غمزه همه ایران را

.

شاخص عدل الهی بوَد و می‌ سنجند

به ترازوی مساوات علی ، میزان را

.

روح دین است و خدا نیز مشخص می‌ کرد

با محبت به علی ، فلسفه ی ایمان را

.

آنچه گفتیم فقط قطره‌ ای از دریا بود

من که نشناختم آن وسعت بی‌ پایان را

.

.

.

محمد غفاری

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *