اشعار آیینی خیمه...

^ از شهر من تا شهر تو راهی دراز است

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 2 بهمن 1399

^ از شهر من تا شهر تو راهی دراز است

متن شعر

از شهر من تا شهر تو راهی دراز است

***

از شهر من تا شهر تو راهی دراز است
اما تو را می بیند آن چشمی که باز است

.

در عکس ها دیدم مزارت را و عمری ست
شمعی به یادت در دلم در سوز و ساز است

.

از هر غریب و آشنا پرسیدم از تو
گفتند بیش از هر کسی مهمان نواز است

.

مردی که زانو زد جمل با ضرب تیغش
می لرزد آن وقتی که هنگام نماز است

.

در باد ، بیرق های خونین محرم
در امتداد پرچمت در اهتزاز است

.

تنهایی ات ، تنهایی ات ، تنهایی ات ، مرد !
بیش از تمام دردهایت جانگداز است

.

اما نشد – آنقدر اندوهت کهن بود –
بنویسم از چشمان تو شعری که تازه ست

.

.

.

اعظم سعادتمند

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *