اشعار آیینی خیمه...

^ از عالم بالاست بنیانی که من دارم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 31 تیر 1396

^ از عالم بالاست بنیانی که من دارم

متن شعر

از عالم بالاست بنیانی که من دارم

***

از عالم بالاست بنیانی که من دارم

یعنی همین روح مسلمانی که من دارم

.

گر سجده بر تولیت آدم نمی‌ کردم

آدم نمی‌ شد خاک انسانی که من دارم

.

شیر حلال مادران این قبیله‌ هاست

در سینه‌ ام مهر فراوانی که من دارم

.

نابرده رنجی ، گنج‌ هایی را به ما دادند

از سفره ی مولاست این نانی که من دارم

.

این کیست که از مقدمش خورشید می‌ ریزد

آتش‌ پرست اوست سلمانی که من دارم

.

در کشمکش‌ های بلند ذوالفقاری‌ اش

مانده است گیسوی پریشانی که من دارم

.

در خانه ی ما سفره ی گندم مَیَندازید

دنبال نان جوست مهمانی که من دارم

.

با ما نشستن آنقدر چیز بعیدی نیست

با هر گدایی هست ، سلطانی که من دارم

.

ما را به جرم عشق در بازار بفروشید

ما را به پای حیدر کرار بفروشید

.

نه میل پروازی و نه اصلاً نه بالی بود

نه حرفی از بالا نه حرفی از کمالی بود

.

باران نمی‌ آمد زمین نم پس نمی‌ داد و

سر تا سر شبه‌ جزیره خشک‌ سالی بود

.

ماها نبودیم و ندیدیم آن زمان‌ ها را

یعنی نمی‌ فهمیم که دنیا چه حالی بود

.

محراب‌ ها ، سجاده‌ ها ، بیراهه می‌ رفتند

اصلاً تمام جاده‌ ها سمت خیالی بود

.

آن روزها کعبه فقط بتخانه‌ ای بود و

بت‌ ها خدا و جای ابراهیم خالی بود

.

آیا خدای بی‌ علی اصلا جلالی داشت

روی زمینِ بی‌ علی آیا جمالی بود

.

آن روزگاران حرفی از یارب نبود اما

در پشت کعبه صحبت موالی الموالی بود

.

از این به بعد و بعد از این دنیا علی دارد

دنیا علی دارد ، نه دنیاها علی دارد

.

هم آسمان اولِ خاکی‌ نشینِ ما

هم آسمان هفتم بالا علی دارد

.

رو کرد پیغمبر به سمت مردم و فرمود :

” ای اهل عالم مصطفی حالا علی دارد “

.

عشاق محتاجند این که مال هم باشند

آقام زهرا دارد و زهرا علی دارد

.

آتش نمی‌ گیرد گلستان وجودش را

هر آن کسی که یا علی و یا علی دارد

.

غیر از دلم من هیچ چیزی را نمی‌ خواهم

گرچه ندارد هیچ چیز ، اما علی دارد

.

سوگند بر نام علی که شیعه در محشر

هرگز گرفتاری ندارد تا علی دارد

.

در هر زمان پیغمبری که بین راه افتاد

مهر علی‌ بن‌ ابی‌ طالب نجاتش داد

.

این کیست که دارد پُر از پَر می‌ کند ما را

در صحن ایوانش کبوتر می‌ کند ما را

.

این کیست که مهرش حلال نطفه‌ های ماست

با مهر خود پاک و مطهر می‌ کند ما را

.

این کیست که در مسجد هر جمعه ی کوفه

دارد برای خویش منبر می‌ کند ما را

.

نهج‌ البلاغه می‌ شود بالای منبرها

پایین منبرهاش دفتر می‌ کند ما را

.

این کیست که با حرف‌ های آسمانی‌ اش

مقداد و سلمان و ابوذر می‌ کند ما را

.

یک روز می‌ آید که با چشمان دلتنگش

همسایه ی زهرای اطهر می‌ کند ما را

.

دورش نمی‌ اندازد آن را که مقیمش شد

خواجه اگر مولاست ، قنبر می‌ کند ما را

.

ما شیعه ی دور و بر مرد نجف هستیم

ما خاک پای قنبر مرد نجف هستیم

.

با نام تو در ناتوانی‌ ام توانی هست

در پیری‌ ام با مهر تو میل جوانی هست

.

روح تنزّل‌کرده‌ ات اینقدر بالا بود

آیا برای اوج تو اصلاً مکانی هست

.

در کعبه و در خانه ی پیغمبر و در عرش

هر جا که رفتم دیدم از بالت نشانی هست

.

بالا و پایین رفتن تیغت شهیدم کرد

ابروی تو هرجا که باشد کشتگانی هست

.

میل یتیم کوفه بودن می‌ کنم امشب

هرجا یتیمی هست دست مهربانی هست

.

ای پیر نخلستان‌ نشینم ! همنشینم باش

یک شب بیا در خانه‌ ام یک تکه‌ نانی هست

.

هرجا که تو قاری قرآن می‌ شوی آقا

نذر لب تو بوسه‌ های دوستانی هست

.

هر جا که قاری همین قرآن حسین توست

بی‌ احترامی‌ های چوب خیزانی هست

.

طشت طلایی بود و آه و قاری قرآن

وای از حضور خیزران ، وای از لب و دندان

.

.

.

علی اکبر لطیفیان

.

برچسب ها

نظرات

  1. تحقیر آیت اله پارسا میگه

    رحمت و رضوان خدا بر پدر و مادر آقای لطیفیان.روحم جلا گرفت.یا حیدر کرار

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *