اشعار آیینی خیمه...

^ افکند روی همسرش مولا عبایش را

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 26 دی 1398

^ افکند روی همسرش مولا عبایش را

متن شعر

افکند روی همسرش مولا عبایش را

***

افکند روی همسرش مولا عبایش را
با دست های بسته هم دارد هوایش را

.

آخر امانتدار خوبی هست وقتی که
دستش سپرده مصطفی روح رهایش را

.

گویا ولی الله در حصر چهل نامرد
تفسیر می کرد انحصار ” إنّما “یش را

.

پیش خودم گاهی تصور می کنم با اشک
آن کوچه و حال و هوا و ماجرایش را

.

گاهی تصور می کنم تنها تماشای
همسایه های سرد و بی روح دعایش را

.

دستش‌ بخشکد پیش‌‌ مادر هیچ‌ کس‌ هرگز
بالا نبرده پیش از این‌ حتی صدایش را

.

با کودکی‌ دلخسته‌ بغضی‌ هست‌ بی پایان
بغضی که تنها کوچه دیده ابتدایش را

.

بند کفن محکم گرفته دست مادر را
دستی که باید پاک می کرد اشک هایش را

.

حالا حسن باید از این پس کنج این خانه
خالی کند پیش خودش هر روز جایش را

.

.

.

سید ابوالفضل مبارز

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *