اشعار آیینی خیمه...

^ الهی و ربی ببین بی نوایم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 29 فروردین 1400

^ الهی و ربی ببین بی نوایم

متن شعر

الهی و ربی ببین بی نوایم

***

الهی و ربی ببین بی نوایم

ثوابی ندارم ، سراپا خطایم

.

من آنقدر توبه شکستم که دیگر

به پیش تو رنگی ندارد حنایم

.

به اخم و سکوتت ، ز من رو مگردان

مرانم از این در ، بده ناسزایم

.

به پشت در خانه ات می نشینم

بگو تا که داخل بیایم نیایم ؟

.

وفایت همیشه به دادم رسیده

ببخشم که عمری فقط بی وفایم

.

بدم من ولی صاحبانم کریمند

گدای بتولم ، سگ مرتضایم

.

نبین روسیاهم ، نبین پر گناهم

محب قدیمی اهل کسایم

.

چنان چاه کوفه دلم مرتضایی است

ولای علی داده قدر و بهایم

.

چه هجران سختی ، تمامی ندارد

شب و روز، دلتنگِ کرب و بلایم

.

قسم بر سحرهای ماه مبارک

گرفتم من از خاک تربت ، شفایم

.

حسین است گرمای اشک روانم

به داغ غمش سال ها مبتلایم

.

غروبی لبم خشک شد ، برایش

ز بس گریه کردم ، گرفته صدایم

.

چه داغ بزرگی ، چه تصویر سختی

به فکر تنِ مانده بر بوریایم

.

چه آه حزینی ، بُنیّ بُنیّ …

پریشان این آه خیرالنسایم

.

.

.

محمدجواد شیرازی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *