اشعار آیینی خیمه...
اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 4 شهریور 1402

ای تا همیشه مطلع الانوار لبخندت

متن شعر

ای تا همیشه مطلع الانوار لبخندت
آیینه در آیینه شد تکرار لبخندت
.
جان پدر را تا بهشتی غرق گل می برد
در لحظه های روشن دیدار لبخندت
.
لبریز بود از مادری لبریز چشمانت
سرشار بود از عاطفه سرشار لبخندت
.
نه سال در دنیای حیدر صبح و ظهر و شب
تکرار شد تکرار شد تکرار لبخندت
.
با گردش دستاس خیر و نور می پاشید
بر هرچه صحرا هرچه گندمزار لبخندت
.
از روزه ی بی نان و بی خرما چه شیرین تر
وقتی که باشد لحظه ی افطار لبخندت
.
اما چرا این روزها دیگر نمی خندی
اما چرا این روزهای تار لبخندت .‌..
.
مثل گلی توفان زده پژمرد ، پرپر شد
بعد از پدر بعد از در و دیوار لبخندت
.
این روز های آخری یک بار خندیدی
اما چه تلخ است آه تلخ این بار لبخندت
.
با چشم های خسته تا تابوت را دیدی
بر چشم های فضه شد آوار لبخندت
.
مادر جهان ما یتیم عشق و احساس است
قدری بخند ای مهربان بگذار لبخندت …
.
چادر نماز دخترم از یاس لبریز است
تابیده بر این چادر گلدار لبخندت
.
.
.
سیدمحمد جواد شرافت
.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *