ای یوسف دوران ، ای بر سرم سامان
آشفته زلفت رها در باد می کند آباد
با نسیم خود ویرانه ویرانه
.
شد رشته ی شالت ، هر شب به دنبالت
می آید از هر طرف کسی مثل من بسی
از پی ات آقا دیوانه دیوانه
.
می جویمت هر جا در ماتم زهرا
سر می کشی بین روضه ها صاحب عزا
حضرت آقا کاشانه کاشانه
.
بین در و دیوار با دیده ای خون بار
از روضه ی پهلو از غصه ی بازو
می بارد اشک روان تو بی امان تو
از دو دیده ات پیمانه پیمانه
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید