اشعار آیینی خیمه...

دور از چشم دشمنان پنهان ، می روم لا افارق عمی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 13 شهریور 1398

دور از چشم دشمنان پنهان ، می روم لا افارق عمی

متن شعر

دور از چشم دشمنان پنهان ، می روم لا افارق عمی

***

دور از چشم دشمنان پنهان ، می روم لا افارق عمی
گر چه با افت و خیز تا میدان ، می روم لا افارق عمی

.
توی آن خیمه ها هوا کم بود ، نفسم تند می زند عمه
خیمه گشته برای من زندان ، می روم لا افارق عمی

.
اینقدر پشت من مکن گریه ، یا که دنبال من نیا عمه
بسته ام با عموی خود پیمان ، می روم لا افارق عمی

.
یوسف من درون گودال است ، من به قصد شفا ز پیراهن
با فراز و نشیب تا کنعان ، می روم لا افارق عمی

.
یک نگاهی به سمت میدان کن ، در کنار حسین یک گرگ است
تیز کرده برای او دندان می روم لا افارق عمی

.
زیر شمشیر و نیزه می ماند ، جسم قرآن ناطقم عمه
بدنش پاره پاره ی قرآن ، می روم لا افارق عمی

.
تا که از پا زمین بیفتم من ، تا که از تن سرم جدا گردد
تا که از پوست ، دست ، آویزان ، می روم لا افارق عمی

.

.

.

مجتبی حاذق

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *