اشعار آیینی خیمه...

^ ره به سوی تو به جز خوف و رجا نیست که نیست

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 7 تیر 1400

^ ره به سوی تو به جز خوف و رجا نیست که نیست

متن شعر

ره به سوی تو به جز خوف و رجا نیست که نیست

*****

ره به سوی تو به جز خوف و رجا نیست که نیست
توشه ی عبد به جز اشک و دعا نیست که نیست

.

دعوت از اهل گنه شد که بیایید همه
بهتر از این خبری بر فقرا نیست که نیست

.

لطف تو خوانده مرا ورنه خودت میدانی
بی سر و پا تر از این بی سر و پا نیست که نیست

.

با اشاره به سویم لب بگشودی که : ” بیا “
هیچ وقت روی لبان تو نیا نیست که نیست

.

باطن هر عمل خیر حسین است ، حسین
باطن روزه به جز حب شما نیست که نیست

.

بر کویرِ لب ما وقت اذان مغرب
برتر از ذکر حسین جان به خدا نیست که نیست

.

مجلس روضه ی تو جنت ما می باشد
جنت بی تو حسین غایت ما نیست که نیست

.

عاقبت سوی حریم تو پناهنده شوم
امن تر از حرم کرب و بلا نیست که نیست

.

” نوکری حرمت پادشهی دو سراست “
منصبی بهتر از این بهر گدا نیست که نیست

.

خُرده بر سینه ی عریان و رخ سرخ مگیر
درک وادی جنون بر عقلا نیست که نیست

.

در ته گودی گودال نکردی شِکوه
مسلخ عشق که با چون و چرا نیست که نیست

.

خوانده ای آیه و با سنگ جوابت دادند
در دل سگ صفتان شرم و حیا نیست که نیست

.

سینْ ….   نونْ ….   یاءْ ….  و حاءْ …. بد به همت ریخته اند
هرچه گشتم به خدا چند هجا نیست که نیست

.

نیزه را بد به دهان تو فرو کرد ، دگر
اثری از لب و دندان و صدا نیست که نیست

.

.

.

.

رمضان المبارک 1393

.

محمدجواد شیرازی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *