اشعار آیینی خیمه...

ستاره دیده فرو بست و آرمید ؛ بیا

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 3 دی 1401

ستاره دیده فرو بست و آرمید ؛ بیا

متن شعر

ستاره دیده فرو بست و آرمید ؛ بیا

***

ستاره دیده فرو بست و آرمید ؛ بیا
شراب نور به رگ‌ های شب دوید ؛ بیا

.

ز بس به دامن شب ، اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شکفت و سحر دمید ؛ بیا

.

شهاب یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه‌ سو خط زر کشید ؛ بیا

.

ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید ؛ بیا

.

به‌ وقت مرگ‌م اگر تازه می‌ کنی دیدار
به‌ هوش باش که هنگام آن رسید ؛ بیا

.

به گام‌ های کسان ، می‌ برم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید ؛ بیا

.

نیامدی که فلک خوشه‌ خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه‌ دانه چید ؛ بیا

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *