ستاره دیده فرو بست و آرمید ؛ بیا
***
ستاره دیده فرو بست و آرمید ؛ بیا
شراب نور به رگ های شب دوید ؛ بیا
.
ز بس به دامن شب ، اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شکفت و سحر دمید ؛ بیا
.
شهاب یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خط زر کشید ؛ بیا
.
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید ؛ بیا
.
به وقت مرگم اگر تازه می کنی دیدار
به هوش باش که هنگام آن رسید ؛ بیا
.
به گام های کسان ، می برم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید ؛ بیا
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید ؛ بیا
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید