سلام ای نازنین شاه و حبیبم
بیابان گرد تنهای غریبم
.
نوشتم که بیا ، شرمنده هستم
من از این نامه ها شرمنده هستم
.
تمام قول ها از دَم دروغ است
سرِ آهنگران خیلی شلوغ است
.
نوشتند و تو را ای یار خواندند
ولیکن پای این پیمان نماندند
.
ولایت در وجودم منجلی بود
گناهم بردن نام علی بود
.
هر آنچه کوشش و همت نمودند
شنیدی که حریف من نبودند
.
تمام دشمنان را خوار کردم
شبیه مرتضی پیکار کردم
.
امان دادند ، عهد خود گسستند
به کعب نیزه دندانم شکستند
.
ز اولاد زنا نیرنگ خوردم
من از زن های کوفه سنگ خوردم
.
صدای العطش آمد به گوشم
خبر داری نشد آبی بنوشم
.
خدا را شاکرم آبی نخوردم
فدای کام خشکت ، کام خشکم
.
سر دارالعماره گریه کردم
به یاد شیرخواره گریه کردم
.
تنم را بین هر کوچه کشیدند
به روی سینه ام طفلان دویدند
.
همه دارایی ام را غصب کردند
سرم را روی نیزه نصب کردند
.
نگویم مابقی ماجرا را
نگویم کوچه ی قصاب ها را
.
به زیر نور مهتاب و ستاره
تنم آویخته شد بر قناره
.
نیا کوفه که کوفه قحط آب است
نفاق و خدعه هاشان بی حساب است
.
نیا تا دخترت در تب نیفتد
نظر بر سایه ی زینب نیفتد
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید