اشعار آیینی خیمه...

^ سیر و سلوک من شده آواره بودن

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 14 مرداد 1400

^ سیر و سلوک من شده آواره بودن

متن شعر

سیر و سلوک من شده آواره بودن

****

سیر و سلوک من شده آواره بودن
بی چاره بودن با وجود چاره بودن

.

هر کس کسی دارد ولیکن من ندارم
کاری به جز زانو بغل کردن ندارم

.

من دوست دارم کوچه گرد شب شدن را
شب تا سحر دلواپس زینب شدن را

.

رفتند اما یک نفر دور و برم بود
آن یک نفر هم سایه ی پشت سرم بود

.

گشتم ولی این شهر پروانه ندارد
انگار جز طوعه کسی خانه ندارد

.

این شهر بی درد است ، یک زن اهل درد است
طوعه پناهم داد ، خیلی طوعه مرد است

.

چه مردم نامهربانی داشت کوفه
ای کاش ده تا مثل هانی داشت کوفه

.

در کوفه دیگر حرمت مهمان شکسته
این چند روز آنقدرها دندان شکسته

.

اینجا وفا دارد ، وفاهای دروغی
بازار هم دارد ، چه بازار شلوغی

.

بازار ، دنبال وفا رفتم ، جفا داشت
اما خدا را شکر دیدم بوریا داشت

.

حالا که دستم بسته شد یاد علی ام
معلوم شد امروز داماد علی ام

.

از بام نه از چشمشان افتادم آخر
دیدی چه کاری دست زینب دادم آخر ؟

.

گفتم سرم را طوعه می گیرد به دامان
اما سرم را کوفیان دادند طفلان

.

مانند قربانی تنم را می کشیدند
دست مرا بستند و از پا می کشیدند

.

می خواستم خونم به پای رب بریزد
گل در مسیر محمل زینب بریزد

.

.

.

 علی اکبر لطیفیان

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *