اشعار آیینی خیمه...

^ صبوری به پای تو سر می گذارد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 17 آذر 1399

^ صبوری به پای تو سر می گذارد

متن شعر

صبوری به پای تو سر می گذارد

***

صبوری به پای تو سر می گذارد
غمت داغ ها بر جگر می گذارد

.
کمی خواستم از غریبی بگویم
نه ! این بغض سنگی مگر می گذارد

.
و من نیستم بدتر از مرد شامی
قدم روی این چشم تر می گذارد

.
دلم باز با یاد غم هایت آقا
غریبانه سر روی در می گذارد

.
چه بد با تو تا کرد دنیای پستی
که بر ساقه ی گل تبر می گذارد

.
و هرکس که کمتر شکایت کند آه
به دوشش غم بیشتر می گذارد

.
نمک ریخت یک شهر بر زخم مردی
که دندان به روی جگر می گذارد

.

.

.

حسین عباس پور 

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *