اشعار آیینی خیمه...

عتبات

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 12 دی 1398

عتبات

متن شعر

عتبات
اینجا خانه ای ست

.
اذن الرحمن بان ترفع
که خداوند رحمان مقدّر فرمود تا گرامی داشته شود
.
عتبات
و علیها جبریلٌ یرکع
همانجا که جبرئیل بر آستانه اش سر تعظیم فرود می آورد
.
عتبات
و اری الزهراء بها تدفع
اما دیدم که در آن حضرت زهرا سلام الله علیها هول داده می شود
***
باب الزهراء النّورانی مَسَّعهُ اَیادِی الطُّغیانی
دست های پلید طغیان ، به درب نورانی خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت کرد
.
والزَّهراء سِتر رَبّانی لاذَت مَا بینَ النّیرانِ ؛ بِجِدّار

و حضرت زهرا سلام الله علیها حجابی خدایی است که در میان آتش به دیواری پناه برد

.
بِرِضا الباریِ کَانَت تُعرَف ضَرَبوهّا فَانتَصر المُصحَف

به خشنودی خداوند شناخته می شد ؛ او را زدند و گویا قرآن بر زمین پخش شد

.
قَتَلُوها فَالّدنیا تُخسَف

او را کشتند و نزدیک بود دنیا وارونه گردد

.
عَصَرَ الِّزهرَا وَ لَقد اَسرَف ؛ بِجِدَار

( آن ظالم ) در فشار دادنِ حضرت زهرا سلام الله علیها به سمت دیوار زیاده روی کرد

.
مَنَعوُک یا دینَ اللهِ مِنَ النَبعِ

محروم کردند ؛ ای دین خدا تو را از چشمه ی کوثر محروم کردند

.
مَنَعوُک کَسَرُوا المختَارَ مَعَ الضِلعِ

محروم کردند ؛ کمر پیامبر را همراه پهلوی دخترش شکستند

.
مَنَعوُک وَلذَا نَاحَ الملأُ الاَرفَع

محروم کردند ؛ برای همین ملأ اعلی ناله سر داد 
.

عتبات
اینجا خانه ای ست

.
اذن الرحمن بان ترفع
که خداوند رحمان مقدّر فرمود تا گرامی داشته شود
.
عتبات
و علیها جبریلٌ یرکع
همانجا که جبرئیل بر آستانه اش سر تعظیم فرود می آورد
.
عتبات
و اری الزهراء بها تدفع
اما دیدم که در آن حضرت زهرا سلام الله علیها هول داده می شود

.
نار ابلیس او باب الجنه واتصاعد دخان الفتنه

آتش ابلیس در مقابل درب بهشت بود پس دود فتنه بلند شد

.
چان ابلیس اشگد یتمنه یسمع من الزهره الونّه ؛ علی نار

ابلیس بسیار آرزو داشت

که ناله ی حضرت زهرا سلام الله علیها را بشنود ؛ آن هم از میانه ی آتش 

.
صفعوا قرآن اپچف ابتر وَجه القربی اتحول احمر

با دستی ابتر قرآن را سیلی زدند و صورتِ آیه ی “قربی ” سرخ رنگ گشت

.
اذن ذوالفقار او کبّر

ذوالفقار اذان گفت و تکبیر کرد

.
والکوثر یبچی اعله الکوثر ؛ علی نار

حوض کوثر برای کوثر گریه می کرد ؛ با دلی آتشین
.
لحظات

وانقلبت من صوره الصوره

لحظاتی بعد همه چیز از حالی به حال دیگر منقلب شد

لحظات واتغیر وجه المعموره

پس از لحظاتی جهان دگرگون گشت

.
لحظات

واحمرّت الوان المدمع

لحظاتی بعد رنگ اشک ها قرمز و خونین شد 

.

عتبات
اذن الرحمن بان ترفع
که خداوند رحمان مقدّر فرمود تا گرامی داشته شود
.
عتبات
و علیها جبریلٌ یرکع
همانجا که جبرئیل بر آستانه اش سر تعظیم فرود می آورد
.
عتبات
و اری الزهراء بها تدفع
اما دیدم که در آن حضرت زهرا سلام الله علیها هول داده می شود

.
لحظات عن دهر اسود

لحظاتی سخت ؟ یا روزگاری سیاه بود ؟
.
ظلمات فی ظلم یمتد

تاریکی هایی که ممتدِ در ظلم و ستم بود
.
و شهود فی الزهرا تشهد

و شاهدانی ( در جسم ) حضرت زهرا سلام الله علیها ( بر این جنایت ) شهادت می دهند
.
ضلعً ، عینً ، اُذُنً ، مَع خد ؛ و دماء

پهلویی شکسته ، چشمی قرمز ، گوشی زخمی و گونه ای سیلی خورده و خون
.

.
عجباً مشکاهُ الانوارِ لَم یَرحمها عبدالنّارِ

عجیب است که بنده ی آتش ، به چراغدان انوار ( حضرت زهرا ) رحم نکرد
.
مالت من غدرِ المسمارِ فی خَدِّیها دمعً جاریِ ؛ و دماء

از خیانت و درد میخ آهنی خم شد و بر گونه اهیش اشکی جاری بود و خون
.
نبضات
فی قلبِ المحسنِ مجروح

تپش هایی زخمی در دل محسن می تپید 
.
نبضات
مِن سُرعَتها اخذت روحَه

تپش هایی که به سرعت می تپید و جانش را گرفتند
.
نبضات
والشاهدُ للخطبِ الافضع

می تپید و خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها شاهد این فاجعه ی پلید و دردناک بود
.

عتبات
اینجا خانه ای ست

.
اذن الرحمن بان ترفع
که خداوند رحمان مقدّر فرمود تا گرامی داشته شود
.
عتبات
و علیها جبریلٌ یرکع
همانجا که جبرئیل بر آستانه اش سر تعظیم فرود می آورد
.
عتبات
و اری الزهراء بها تدفع
اما دیدم که در آن حضرت زهرا سلام الله علیها هول داده می شود

.

اَصداء الضلع الل اتهشر وصلت حتی الاذن اجهنّم

صدای پهلویی که شکسته شد تا گوش جهنم نیز رسید

.
والسان النیران اتکلم الانزَع یعلم لو ما یعلم

و زبان آتش دوزخ به حرف آمد و گفت : آیا سوارکارِ انزع ( مولا علی ) خبر داشت یا نه ؟

.
علی وین

پس علی کجا بود ؟
.
چنّیِ اِبحال الغَیب العِلوی اِیشوف الدّم الاحمر رِضوی

گویا عالم غیب در این حال بود که خون سرخ فاطمه را در حال تابیدن می دید 
.
او فاطم من اِتهِم او تنویِ اِشداد البعه ممکن تهوی ؛ علی وین

فاطمه اگر قصد و نیت نفرینشان کند ممکن است هفت آسمان را به آتش بکشاند ؛ علی کجاست ؟

.
حسرات

تنجر کلها حیدر

حسرت ها کشیده می شد ؛ هر زمان مولا علی به دست نامردان کشیده می شد
.
حسرات

یتصبر لکن یتوجر

با حست صبر می کرد اما درونش آش شعله ور بود

.
حسرات

حبل الوصیه چف الانزع

با حسرت ؛ طناب وصیت دست سوارکار انزع را بسته بود

.

عتبات
اینجا خانه ای ست

.
اذن الرحمن بان ترفع
که خداوند رحمان مقدّر فرمود تا گرامی داشته شود
.
عتبات
و علیها جبریلٌ یرکع
همانجا که جبرئیل بر آستانه اش سر تعظیم فرود می آورد
.
عتبات
و اری الزهراء بها تدفع
اما دیدم که در آن حضرت زهرا سلام الله علیها هول داده می شود

.

من باب بِالوَحیِ تکلم هذا مسمارُ یَتَلعثم

از دربی که به زبان وحی سخن گفت این میخی آهنی ست که خودنمایی می کند
.
.
یقصدُ ضِلعاً کَی یتَهشَّم کی یرسم طفّاً و محرم ؛ و نُحوُر

قصد شکستن پهلویی دارد تا زمینه ی کربلا و محرّم را ترسیم نماید و گلوهایی بریده

.

ضلعً هُوَ سُرُّ الاسرارِ یحدُو قافلهَ الاقمارِ

پهلویی که سرّ الاسرار در آن نهفته است و قافله ی ماه ها را می راند
.
و جنینً هُوَ صَوتُ الثّارِ کَنبیٍُ یذبحُ فی الغارِ ؛ و نُحوُر

و جنینی که صدای خونخواهی است همچو پیامبر که در درون غار کشته شود ؛ و گلوهایی بریده
.
بِدُمُوع
فاطِمُ تفتَحُ باب الفجرِ

با اشک فاطمه درب صبح را می گشاید 
.
بِدُمُوع
فِی کَفّیها باقیِ العمرِ

باقی مانده ی عمر همراه اشکی روان ؛ در بین دستان اوست
.
بِدُمُوع
انّت والکَونُ لها یخشع

با اشک ؛ نالید و همه ی جهان برای او تضرّع نمود

.

عتبات
اینجا خانه ای ست

.
اذن الرحمن بان ترفع
که خداوند رحمان مقدّر فرمود تا گرامی داشته شود
.
عتبات
و علیها جبریلٌ یرکع
همانجا که جبرئیل بر آستانه اش سر تعظیم فرود می آورد
.
عتبات
و اری الزهراء بها تدفع
اما دیدم که در آن حضرت زهرا سلام الله علیها هول داده می شود

.

.

.

ترجمه : عباس رزیجی 

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *