اشعار آیینی خیمه...

علمت یعنی پناه حرمت یعنی بهشت

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 17 اردیبهشت 1400

علمت یعنی پناه حرمت یعنی بهشت

متن شعر

علمت یعنی پناه حرمت یعنی بهشت

****

علمت یعنی پناه حرمت یعنی بهشت
باید اسمت رو فقط به روی تربت نوشت

.
تو دل آرام من

تب ایام من نفس راحته منو

.

چی میتونم بگم
مگه آقا تو کم کشیدی زحمت منو

.
به نگاه کرم برسون

به حرم دل بی طاقت منو

.
تو عوض می کنی جان دنیای آدمو
واسه تو می زنم من قید دو عالمو

.
تو به چشم من آموختی رنگ پرچمو
که به چشمم نبینم رنگ جهنمو

.
دل آرامم دل آرامم یا اباعبدالله

.
به تو آقا جان درود به تو آقا جان سلام
خوبه حال و روز من شبی که هیأت میام

.
خوبه حالم آقا

ولی خب کربلا می تونه بهترش کنه

.
تویی باب المراد

داری نوکر زیاد خدا باز بیشترش کنه

.
یه آقایی دارم

که دل من می خواد همه رو نوکرش کنه

.
نور تو بوده قبل از صبح ازل حسین
روی ماه تو قبل از ماه و زحل حسین

.
بیا بالا سر من قبل از اجل حسین
دم مرگم می خونم صلی علی الحسین

.
دل آرامم دل آرامم یا اباعبدالله

.
به خدا به گردنم داری خیلی حق حسین
نوکریتو می کنم به همین بیرق حسین

.
همیشه تکیه گاه

عشق تو یک نگاه چه طور از تو بشم جدا

.
آقا یا للعجب

که ندیده وهب به تو دل بست تو کربلا

.
هنر این علم

اینه طیب رو هم بکشونه به روضه ها

.
همه روزی میگیرن از خوان کربلا

همه منظومه ها تو کیهان کربلا

.
وقتی رو می کنم به ایوان کربلا

دلمو می سپرم به سلطان کربلا

.

دل آرامم دل آرامم یا اباعبدالله

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *