اشعار آیینی خیمه...

^ نشسته ام که برای دلم هوار کنم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 28 آذر 1399

^ نشسته ام که برای دلم هوار کنم

متن شعر

نشسته ام که برای دلم هوار کنم

***

نشسته ام که برای دلم هوار کنم

جواب کرده طبیبم ، بگو چه کار کنم ؟

.

اجازه هست بگویم چقدر خسته شدم

اجازه هست که نفرین به روزگار کنم ؟

.

نگاه کن چقدر رنگ و روی من زرد است

چگونه این همه پاییز را بهار کنم ؟

.

برای باختنم هیچ در بساطم نیست

ولی دوباره هوس کرده ام قمار کنم

.

چقدر ساده مرا گیسویت به بند کشید

خدا نیاورد آن روز را فرار کنم

.

اگر دو چشم تو ، یعنی دو تا غزالت را

خدا به من بدهد ، شیر را شکار کنم

.

من : عاشق تو ، تو : معشوق من ، بفرمایید

از این دو تا به کدامینش افتخار کنم ؟

.

من عاشق تو نبودم که آخر عمری

کنار زلف تو تسبیح اختیار کنم !

.

ببین در آب خودت را و حق بده بعداً

نمی توانم اگر گریه را مهار کنم

.

از این به بعد حلالت نمی کنم بروی

چقدر پنجره را خرج انتظار کنم ؟

.

ببین چگونه گرفتار کرده اید مرا

بگو چه کار کنم من بگو چه کار کنم ؟!

.
نه پای رفتن دارم ، نه روی رفتن … آه !

خدا نخواست از این دردسر فرار کنم

.

بزرگ نیستم اما فقط اجازه بده

که سر فدای شمای بزرگوار کنم

.

.

.

علی اکبر لطیفیان

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *