اشعار آیینی خیمه...

^ یک عمر در حوالی غربت مقیم بود

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 12 مهر 1398

^ یک عمر در حوالی غربت مقیم بود

متن شعر

یک عمر در حوالی غربت مقیم بود

***

یک عمر در حوالی غربت مقیم بود
آن سیدی که سفره ی دستش کریم بود

.

خورشید بود و ماه از او نور می‌ گرفت
تا بود ، آسمان و زمین را رحیم بود

.

سر می‌ کشید خانه به خانه محله را
این کارهای هر سحر این نسیم بود

.

آتش زبانه می‌ کشد از دشت سبز او
چون گلفروش کوچه ی طور کلیم بود

.

این چند روزه سایه ی یثرب بلند شد
چون حال آفتاب مدینه وخیم بود

.

حقش نبود تیر به تابوت او زدن
این کعبه در عبادت مردم سهیم بود

.

بی‌ سابقه‌ ست حادثه اما جدید نیست
این خانواده غربتشان از قدیم بود …

.

.

.

شیخ سید رضا جعفری

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *