با یه درد سی ساله
***
با یه درد سی ساله
دل به این سفر بسته
.
شال زردشو
.
با یه دنیا دلتنگی
.
سر میذاره آروم
رو چادر سوخته
.
بی بهونه پر از تلاطمه
توی فکر بهشت و هیزمه
هیزمی که تو دست مردمه
ای وای
.
دونه دونه درای بسته رو
یادش اومد نگاه خسته رو
روضه های در شکسته رو
ای وای
.
ای وای ای وای ای وای
.
چشماشو که می بنده
محسنش رو می بینه
.
می کشه همه ش
آه حسرت از سینه
.
دستای حسن تویِ
دستایی که می شد سرد
.
راه خونه رو مثل زهرا
گم می کرد
.
توی کوچه هوای فاطمه
توی خونه صدای فاطمه
باز می خونه برای فاطمه
ای وای
.
توی کوچه عزیزشو زدن
یادش اومد تو خونه ش اومدن
گریه می کرد با گریه ی حسن
ای وای
.
ای وای ای وای ای وای
.
جایی رو نمی بینه
خیلی خون ازش رفته
.
چشمایی که تا
روضه ی عطش رفته
.
غصه می خوره زینب
رفته طاقتش دیگه
.
با زبون روزه
حسین حسین میگه
.
بی قراره عقیله العرب
فکر یاره تموم روز و شب
روضه داره حسین تشنه لب
ای وای
.
کربلا و شهید بی کفن
خیمه گاه و دویدن یه زن
قتلگاه و یه تیکه پیرهن
ای وای
.
ای وای ای وای ای وای
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید