بدون عشق ، بیتی در خورِ املا نخواهد شد
که بی اذن قلم شاعر ! غزل انشا نخواهد شد
.
شروع مستی از آنجاست که میخانه برپا شد
از آنجایی که جمع می کشان ، منها نخواهد شد
.
می آماده است در ساغر ، اَدر کاساً بخوان ای شیخ !
که تا ساقی نفرماید ” و ناولها ” نخواهد شد
.
غزل در وصف کوثر آفرین بانوی اسلام است
که جز در مدح او گفتن ، زبان گویا نخواهد شد
.
بر آدم همسری آمد ، بر احمد نیز همتایی
چه همتایی ! که قدر شوکتش حوّا نخواهد شد
.
یکی مرد و یکی زن ، هر دو اما یار یکدیگر
که دریا ، رو به رو جز با خود دریا نخواهد شد
.
چُنان از عشق – می دانم – به هم وابسته اند این ها
که امروز محمّد در غمش فردا نخواهد شد
.
چه بیهوده است بی نامش کلامی بر زبان راندن
از اسلامی که بی ایثار او احیا نخواهد شد
.
خدیجه ، یک زن است اما به مردان آبرو داده است
که تا او هست در میدان نبی تنها نخواهد شد
.
مپندار از عُروجش مصطفی تنها بماند ، نه !
که ذکر لا اله اِی دوست ! بی الّا نخواهد شد
.
اگرچه راویان گفتند زن هایی پیمبر داشت
زنی غیر از خدیجه مادر زهرا نخواهد شد
.
از او که مادر زهراست ، زهرا دختری آورد
که زن در نسل او جز زینب کبری نخواهد شد
.
نه چون مریم ، نه چون حوّا ، نه چون هاجر ، به جز زهرا
چه می جویی ؟! که در زنها چون او پیدا نخواهد شد
.
” امیرالمومنین ” یک مَرد و ” امّ المومنین ” یک زن
به غیر از این اگر باشد لقب معنا نخواهد شد
.
.
.
محسن ناصحی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید