بردن نام تو هر چند خطر داشت پدر
***
بردن نام تو هر چند خطر داشت پدر
دخترت عشق تو را مد نظر داشت پدر
.
ذره ای ترس به دل راه ندادم زیرا
دخترت مثل علمدار جگر داشت پدر
.
عمه نگذاشت که اطفال تو سیلی بخورند
قافله در همه ی راه سپر داشت پدر
.
چوب زد بر لب تو تا که مرا زجر دهد
این یزید از دل من خوب خبر داشت پدر
.
آنقدر زیر لبم ذکر خدا را گفتم
تا که دست از سر لب های تو برداشت پدر
.
غنچه ای بودم و از ساقه شکستند مرا
ضربه ی دست عدو حکم تبر داشت پدر
بهترین وقت ملاقات خدا نیمه شب است
دخترت وقت سحر قصد سفر داشت پدر
.
.
.
علی ذوالقدر
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید