برگشته ام به بنده ی خود اعتنا کنی
***
برگشته ام به بنده ی خود اعتنا کنی
با یک نگاه ، جان مرا مبتلا کنی
من مرغ پر شکسته ام و آمدم که باز
از بال زخمی ام گره ی کور وا کنی
.
ای مُستَقر به امر خدا ، آمدم مرا
ثابت قدم به میکده ی هل أتی کنی
.
صد بار یا رضا مددی یا رضا کنم
با آرزوی این که مرا هم صدا کنی
.
دل را به هر کسی که سپردم ، رهام کرد
غیر از تویی که نیست گمانم رها کنی
.
عمری است ای رئوف ، گدایان خسته را
با شاهراه قرب خدا آشنا کنی
.
حالا که قسمتم نشده کربلا روم
روضه بخوان ، درون مرا کربلا کنی
.
قربان ناله هات ، بگو فَابکِ لِلحُسَین
تا در وجود سینه زنت کیمیا کنی
.
حاشا به من اگر بخرم بهر خود کفن
وقتی که گریه بر غم یک بوریا کنی
.
فرموده ای : حسین سرش تشنه شد جدا
تا یادی از مصیبت خون خدا کنی
.
شاید که در فرازِ ” أذلّوا عَزیزنا “
گریه به غربتِ بدنی زیر پا کنی
.
شاید که یاد روضه ی ذبح سر حسین …
با ضربه ی دوازدهم از قفا کنی
.
دیگر بس است مادرت از حال می رود
باید که فکر حضرت خیرالنسا کنی
.
.
.
محمدجواد شیرازی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید