بهشت آرزو کردن اینجا حرومه
***
بهشت آرزو کردن اینجا حرومه
غبار پای زائرات آبرومه
یه چند وقتیه خلوته کفشداری
یه چند وقتیه بغض توی گلومه
.
اگر چه مریضی نفس ها رو بسته
ولی ناامیدی گناهه ، یه روزی
می بینم که زائر میاد دسته دسته
دارم قدر اون روزها رو می دونم
که کفشا رو از زائرات می گرفتم
حواسم نبود کی میومد ، کی می رفت
منم شکر اون روزها رو نگفتم
.
شاید بارها بین اون خیل مهمون
یکی بوده که اومدی پیشوازش
یکی که برات نور چشمه ، عزیزه
می شینی پا راز و نیازش ، نمازش …
.
یکی که لباساش پر از خاک بوده
یکی که دمپایی هاش پاره بوده
یکی که پول سالش و جمع کرده
به عشق تو بیچاره ، آواره بوده
.
یکی که برا دیدنت قرض کرده
یکی که هزار تا دل آورده همراش
یکی که به راه تو بچه ش رو داده
یکی که با تو رفته از یاد درداش
.
یکی که سلام کرده ، کفشاش رو داده
منم خسته بودم ، جوابی ندادم !
گمون کرده من بی ادب بودم آقا
منم توبه کردم با اون قلب ساده م
.
رواقا و صحنا رو هر روز گشتم
ولی بین زوار ، پیداش نکردم
شاید یک شبه اومده ، رفته شهرش
دیگه بعد اون واقعه عهد کردم :
.
که زائر برام عین صابخونه باشه
دلش عین قلب امامم زلاله
غم دنیا هم رو دلم مونده باشه
منو کم محلی به زائر ، محاله
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید