به عرش خدا قائمه زینبم
***
به عرش خدا قائمه زینبم
به کرب و بلا خاتمه زینبم
علمدار بی واهمه زینبم
.
نبینم دو چشم ترت را حسین
تو خوشحال کن خواهرت را حسین
.
بخواهی به میدان قدم می زنم
سپاه عدو را بهم می زنم
.
برای تو شمشیر هم می زنم
یلان را ز سطح قلم می زنم
.
همه ماسوا بین مشت تو است
که زینب چنان کوه پشت تو است
.
آمدم پیش تو بهتر بشوم
مثل زهرای تو حیدر بشوم
.
قبل از آن لحظه که مادر بشوم
قسمتم بود که خواهر بشوم
.
خواهشا نهی مؤکد نکنی
دست خالی مرا رد نکنی
.
ما دو تا گریه کنان حسنیم
روضه ایم و اثر سوختنیم
.
مثل یک روح میان دو تنیم
تا به کی حرف دو پهلو بزنیم
.
جان من جان خودت جان حسن
انقدر زود دلم را نشکن
.
کی تو از خواهر خود بی خبری
مُردم از داغ غم تو سحری
.
می شود دو پسرم را ببری
من دل سوخته را هم بخری
.
با تو و این همه دشمن چه کنم
تو که غصه بخوری من چه کنم
.
رو به تو موقع دیگر نزدم
بوسه بر گونه ی اصغر نزدم
.
شانه بر گیسوی اکبر نزدم
حرفی از پهلوی مادر نزدم
.
من که از شرم نگاه تو پرم
قسم مادرمان را بخورم ؟
.
تا به کی ناله ی حسرت بکشم
خاک پای تو به صورت بکشم
.
رد کنی دستم و منت بکشم
باز هم از تو خجالت بکشم
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید