تو این فصلی که دل رنگ خزونه
***
تو این فصلی که دل رنگ خزونه
ولی چشما فقط ابر بهاره
الهی که یکی از سمت خورشید
برامون یک خبر هم شد بیاره
.
همون خورشید عالم تاب زهرا
که مثل ماه تو شب ها می درخشه
میاد از پشت ابرای سیاهی
به سردی جهان گرما می بخشه
.
یه روزی بر میگرده اون مسافر
الهی اون روزا رو ما ببینیم
چه شیرینه اگه یک شب به پای –
.
گل زهرا کجایی گل زهرا کجایی
محبت های این دنیای پست و
ببر از سینه ام بیرون خدایا
.
بیا و نور ایمانو دوباره
تو این قلب سیاه بنشون خدایا
.
بهم میگی گنه کارم ولی من
به رحمانیات تو چشم می دوزم
تو آتیشم میگم اَنی اُحِبُک
خودم پای مجازاتم می سوزم
.
الهی یا الهی یا الهی
.
همیشه رزق ما بی سرپناها
توی دستای پر مهر کریمه
کریم آل طاها یا حسن جان
گدایی تو ارث مادریمه
.
همون آقایی که توی مدینه
نداره یک ستاره آسمونش
همون آقایی که حتی تو خونه
شده تشنه به خونش هم زبونش
.
همون آقایی که زهر هلاهل
دل محنت کشیدش رو سوزونده
شنیده ناسزا کرده تبسم
ولی غم جونشو رو لب رسونده
.
چهل ساله که غم داره تو سینه ش
چهل سال با غم مادر می سوزه
چهل ساله که توی خاطراتش
داره مادر به پشت در می سوزه
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید