درونم درد بسیار و مداوای تو می خواهد
***
درونم درد بسیار و مداوای تو می خواهد
دو چشم پر گناه من تماشای تو می خواهد
.
چه تنبیهی از این بدتر که دورم از تو آقا جان
نگاهم کن که چشمم ، چشم زیبای تو می خواهد
.
سر پیری جوانی می کنم با گریه کن هایت
قدم خم شد ز بس که قد طوبای تو می خواهد
ز دیوار گناهان رفته ام بالا ، پشیمانم
بلندم کن که این دیوار حاشای تو می خواهد
.
شب قدرم به امضایت سحر شد بعد فهمیدم
خدا هم بنده اش را با تقاضای تو می خواهد
.
کریمی و رحیمی و حلیمی و غفوری و
همانی که گدای بی سر و پای تو می خواهد
.
مرا چون دوست داری دوست داری عاشقت باشم
مرا زهرا سوا کرده است رسوای تو می خواهد
.
دلی خوش دارم از اشک و عزا و می کنم لعنت
به آن جمعی که ما را نیز منهای تو می خواهد
.
چنان گرگی نشسته دور پیراهن حرامی و
نمی دانم چه چیزی از هدایای تو می خواهد
همه هستند گرد تو به غیر از ساربان چون که
فقط انگشتری ات را ز اعضای تو می خواهد
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید