در یاری عصمت ببین دریای عصمت را
***
در یاری عصمت ببین دریای عصمت را
موج خروشان قیامی پر ز حکمت را
دارد می آید از مدینه دختر موسی
در خطّه ی ایران عیان سازد ولایت را
.
در کاروان او برادرهای جان بر کف
هر یک گرفته دور بانوی کرامت را
.
این قافله سالار مثل زینب کبری
زین کرده در یاری دین اسب اطاعت را
.
اخت الرضا دارد می آید با وقاری خاص
می بیند اطراف خودش گویا قیامت را
.
بی دلهره با استغاثه یا رضا گویان
سر می دهد بانگ توسل بر امامت را
.
ناگاه راهش رو به رو شد با یزیدی ها
دید از مقابل برق شمشیر عداوت را
.
جنگ نمایان در گرفت و صحنه را می دید
گرچه ز بانو هیچ کس نشکست حرمت را
.
هجده برادر کشته پیش چشم او گشتند
مستانه نوشیدند صهبای شهادت را
.
اما سری بر نیزه ی دشمن نرفت اینجا
بانو ندید اینجا مصیبات اسارت را
.
خواهر ندید اینجا تنی را زیر سمّ اسب
با پیکری عریان و بی سر یا حقارت را
.
خواهر ندید اینجا برادر را به گودالی
یا لحظه های نیزه باران حقیقت را
.
خواهر ندید اینجا به سر یک معجر پاره
یا لحظه های خیمه سوزانی و غارت را
.
خواهر ندید اینجا تنی را بی کفن ماند
یا که به زیر آفتاب ابناء عترت را
.
پرسید گریان راه قم از مردم ساوه
جای همه خالی به خود قم دید عزّت را
.
گل بود و اشک شوق و استقبال شورانگیز
هر قوم دعوت کرد آن بنت نبوت را
.
زینب دریغا دختر زهرا نبود آیا ؟
کوفه عجب داده به او مزد رسالت را
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید