روز ازل که قسمت ما را نوشته اند
***
روز ازل که قسمت ما را نوشته اند
ما را به نام حضرت دریا نوشته اند
.
کار جنون ما به تماشا کشیده است
ما را غبار محمل لیلا نوشته اند
.
بر روی بال های تمام فرشتگان
از سرگذشت عاشقی ما نوشته اند
.
یوسف کجاست تا سر خود را فدا کنیم
ما را ز دودمان زلیخا نوشته اند
.
گیرم نوشته اند که ما هم کسی شویم
تنها به خاطر دل زهرا نوشته اند
.
روز ازل مقابل اسمی که تا ابد
یک یا حسین گفته مسیحا نوشته اند
.
هم چون تو را نه این که دو عالم ندیده است
مثـل تو را به خاک خدا هم ندیده است
.
آن جلوه ای که نور تو را آفریده است
در پیش خویش قبله نما آفریده است
.
حتی تمام بود و نبودی که هست و نیست
محض گل جمال شما آفریده است
.
یک کعبه را برای خودش خلق کرده است
شش گوشه را به خاطر ما آفریده است
.
تا قبله را برای همیشه نشان دهد
در خاک خویش کرببلا آفریده است
.
جبریل زیر پای تو فهمیده است غیب
این بال را برای کجا آفریده است
.
مردم خدا شنیده ولیکن ندیده اند
ما دیده ایم آنچه که مردم شنیده اند
.
تو انتهای جاده ی قالوا بلی شدی
زهرا شدی علی شدی و مصطفی شدی
.
روزی که هر فرشته بر آدم به سجده رفت
ای سرّ ناگشوده ی حق بر ملا شدی
.
در سایه سار جلوه ات عباس قد کشید
یعنی چقدر بی حد و بی انتها شدی
.
ما قسمت همیم خدا خواست این چنین
ما بر تو مبتلا تو به ما مبتلا شدی
.
ما قسمت همیم که با عمر روزگار
ما دردمند عشق و تو دارالشفا شدی
.
دیدی که بی کسیم و نداریم دل خوشی
همسایه ی قدیمی این چشم ها شدی
.
چون فطرسیم گر چه به زنجیر می شویم
شکر خدا به پای شما پیر می شویم
.
روز الست ، روز ازل ، لحظه های عشق
روزی که آفریده شد همه عالم برای عشق
.
روزی که آفرینش گیتی تمام شد
آغاز شد به دست خدا ماجرای عشق
.
بودیم گرچه در دل سر گشتگان ولی
کم کم شدیم بین همه آشنای عشق
.
چشمی میان آن همه ما را سوا نمود
دل را ربود و داد دلی مبتلای عشق
.
دستی به روی شانه یمان خورد و ناگهان
ما را صدا نمود کسی با صدای عشق
.
روز الست لحظه ی آغاز عاشقی
ما را خدا نمود اسیر خدای عشق
.
عکس خدا نشسته بر آیینه هایمان
روز ازل حسینیه شد سینه هایمان
.
هستی بهانه بود که سِرّی بیان شود
مستی بهانه بود که ساقی عیان شود
.
خلقت ادامه یافت و رازی گشوده شد
تا معنی وجود زمین و زمان شود
.
با دست غیب برق ظهورت نوشت عشق
وقتش رسیده نوبت دیوانگان شود
.
قلب مدینه می طپد از خاک پای تو
جاروکش همیشه ی این آستان شود
.
حتی بهشت با سر مژگان رسیده است
تا قبله گاه وسعت هفت آسمان شود
.
تو حیدری ، تو فاطمه ای ، تو پیمبری
سوگند بر خدا که خداییش محشری !
.
بی تو هزار گوشه ی دنیا صفا نداشت
اصلاً خدا بدون تو این جلوه را نداشت
.
گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود
چنگی به دل نمی زد اگر کربلا نداشت
.
حتی ز معجزات مسیحا خبر نبود
مشتی اگر ز خاک قدوم شما نداشت
.
بی تو هوای خانه ی زهرا گرفته بود
این قدر جلوه جاذبه ی مرتضا نداشت
.
شکر خدا که خانه یتان هست روی خاک
ورنه زمینِ تیره که دارالشفاء نداشت
.
مجموعه ی خصائل بی انتها شدی
یک جا تمام سلسله ی انبیا شدی
.
گیرم بهار نیست دمی جان فزا که هست
گیرم بهشت نیست غبار شما که هست
.
بر خشت خشت کعبه نوشتند با طلا
گیرم که قبله نیست ولی کربلا که هست
.
در ازدحام خیل گدا جا اگر کم است
تشریف آورید دو چشمان ما که هست
.
جایی اگر نبود خدا را صدا کنید
باب الجواد و سایه ی ایوان طلا که هست
.
کوتاست سقف عالم اگر وقت پر زدن
غم نیست روی گنبد و گلدسته ها که هست
.
خوش گفته اند قطره که دریا نمی شود
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود
.
تو آمدی قیامت کبری رقم زدی
بر تارُک همیشه ی عالم علم زدی
.
می خوستی که رشک برَند دیگران به من
زلف مرا گره به نسیم حرم زدی
.
حس می کنم میان دلم بوی سیب را
از آن زمان که در حرم دل قدم زدی
.
می خواستی که شعله بگیریم بی امان
آتش به جان هر غزل محتشم زدی
.
با شیر ، طعم روضه یتان را چشیده ام
وقتی سری به چشم تر مادرم زدی
.
مجنون کوچه های غمم دست من بگیر
دل تنگ دیدن حرمم دست من بگیر
.
تو تشنه و دریغ ز یک جرعه آب ، آه
تو تشنه و تمامی صحرا سراب ، آه
.
در زیر نیزه های شکسته نهان شدی
با زخم های تازه تر و بی حساب ، آه
.
یک سو صدای العطش آرام می رسید
یک سو صدای هلهله ها در شتاب ، آه
.
یک سو صدای ضجه ی زینب بلند بود
یک سو صدای مادرت اما کباب ، آه
.
یک سو علم به خاک و علمدار غرق خون
یک سو به روی نیزه عزیز رباب ، آه
.
کم کم نگاه بر بدنت سخت می شود
کم کم نفس زدنت سخت می شود
.
.
.
محسن عرب خالقی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید