روز اول با همان خاکی که قنبر ساختند
***
روز اول با همان خاکی که قنبر ساختند
از من و تو، سمت باب القبله نوکر ساختند
.
پرچمی بر عرش کوبیدند : اینجا روضه است
دسته ی سینه زنی پشت پیمبر ساختند
.
شیشه شیشه گریه ی ما را ملائک بردهاند
قطره قطره ریختند و حوض کوثر ساختند
.
چشم هر کس خیس باشد ، جای پای فاطمه ست
چشم ما را با حسینیه برابر ساختند
.
می شود بابا حسین و می شود مادر رباب
سینه زن ها را به این صورت برادر ساختند
.
با وضو باید در این ده روز از هر جا گذشت
هر محله بچه ها صحنی مطهر ساختند
.
کربلا تاریک شد ، پیکر ته گودال ماند
آفتاب نیزه را با یک سر آخر ساختند
*
*
*
آسمان نه روز بعد
می تپد می ریزد ارکان جهان نه روز بعد
.
آخرین بار است که
اکبرش در خیمه می گوید اذان نه روز بعد
.
شعبه شعبه می رود
تیر با شدت از آغوش کمان نه روز بعد
.
شمر هم خواهد گرفت
در ته گودال سبقت از سنان نه روز بعد
.
آه خواهد رفت سخت
خنجری در لا به لای استخوان نه روز بعد
.
تیغ هی در حنجر و
نیزه می چرخد پیاپی در دهان نه روز بعد
.
بی گمان می ایستد
در ته گودال یک لحظه زمان نه روز بعد
.
می رود راس حسین
در حدود عصر بر روی سنان نه روز بعد
.
می رود با دست پر
از میان قتلگاهش ساربان نه روز بعد
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید