سخن ز حبل الاهی و بانگ ” و اعتصمو ” ست
***
سخن ز حبل الاهی و بانگ ” و اعتصمو ” ست
حقیقتی که هدایت همیشه زنده به اوست
.
حقیقتی که همه انبیا از آن گفتند
به امت خود از آن چشمه ی روان گفتند
.
حقیقتی که از آن ، طاعتی فراتر نیست
حقیقتی که اساس شریعت نبوی است
.
برادریم همه ، در پناه پیغمبر
کدام نعمت از این نعمت است بالاتر ؟
.
به اسب همدلی ، آفاق صبح را طی کن
به رسم حق ، شتر اختلاف را پی کن
.
نزاع و تفرقه ، آغاز شرک و کافری است
که اختلاف بشر ، آرزوی سامری است
.
اگر که خواهی از آن ذات ، رحمتی ازلی
برای وحدت امّت بکوش مثل علی
.
علی ستاره ی صبرش ، شبی افول نداشت
و حرف های عجولانه را قبول نداشت
.
علی پس از جمل آیا پی قیام گرفت ؟
مگر ز همسر پیغمبر انتقام گرفت ؟
.
علی اگر چه به سینه بسی جراحت داشت
در ازدحام صفوف نماز شرکت داشت
.
علی به حبل خدا اتصال را می خواست
به جان وصله ی کفشش ، وصال را می خواست
.
علی کجا سر بازار ظلم ، حجره گرفت ؟
مقدسات که را یک به یک به سخره گرفت ؟
.
علی که در سخنش لحن ناگوار نبود
علی که اهل سخن های نیش دار نبود
.
علی خلیفه شد امّا گذشت از فدکش
گذشت از حق دیرینه اش ، خدا کمکش !
.
علی مرید چنین تندخو نمی خواهد
علی مدافع بی چشم و رو نمی خواهد
.
علی نگفت به احیای خیر صدمه زنند
به نام غیرت شیعی ، به غیر صدمه زنند
.
علی نگفت و به نام علی چه ها گفتند
به جان حضرت او یک به یک خطا گفتند
.
ببین که نام علی بر لب چه سلسله ای است
ببین که بین علی های ما چه فاصله ای است !
.
بسا مرید علی اند و کارشان شوم است
علی هنوز در این روزگار مظلوم است
.
جنایتی است به نام علی جفا کردن
زبان به یاوه و حرف سخیف وا کردن
.
جنایتی است جهان را به چوب خود راندن
هر آنکه گفت ز وحدت خلیفه ای خواندن !
.
هر آنکه گفت ز وحدت منافقش خواندن
برای هَدم برائت ، موافقش خواندن
.
برادرم ، نشوی بدسرشت ، آلوده
مکن زبان به سخن های زشت ، آلوده
.
کجا کس از طمع خام ، شیعه خواهد شد ؟
کجا به یاوه و دشنام شیعه خواهد شد ؟
.
به هوش باش که طرد و تنش برائت نیست
اسائه ی ادب و سرزنش برائت نیست
.
به هوش باش به انکار این برادری اند
جماعتی که بدهکار این برادری اند
.
به هوش باش که مقهور دشمنان نشوی
به بانگ تفرقه ، مزدور دشمنان نشوی
.
بدان که تفرقه افکن اسیر دشمن ماست
بداند او چه نداند ! اجیر دشمن ماست
.
برادر ! این دل پر زخم را مداوا کن
بیا به خاطر مولا کمی مدارا کن
.
برادرم ، سخن از اتحاد باطل نیست
چنان که روزه و حج و جهاد باطل نیست
.
اگر میان من و تو هنوز مهر و وفاست
به نص آیه ی ” المومنون اخوه ” به پاست
.
برادر ! آن نفس مهرپروری چه شده است ؟
به من بگو که حقوق برادری چه شده است ؟
.
چه شد که بانگ به صلح و صفا زدن عار است ؟
تو را به نام برادر صدا زدن عار است ؟
.
بگو به امت پیغمبر این سخن دائم :
روایت است که ” المسلم اخ المسلم “
.
من از شنیدن حرف خلاف بیزارم
از این دو دستگی و اختلاف بیزارم
.
از آن بترس که خوبان پی ستم افتند
برادران مسلمان به جان هم افتند
.
به افتراق زمان ، افترا به هم بزنند
به نام حقّ علی ، پشت پا به هم بزنند
.
بترس ، صید تو این بار در دل حرم است
که عرض و مال و دم مؤمن است و محترم است
.
چنان مگو که کلامت به خصم ، خانه دهد
به دست ظالم تکفیریان بهانه دهد
سکوت کن ، نه سکوتی که گوشه گیر شوی
به دست ظالم جبر زمان اسیر شوی !
.
نه هر که اهل سکوت است بی گمان خفته است
که در سکوت هزاران هزار ناگفته است
.
برادرم ، سحری با دلم موافق باش
بیا و پیرو راه امام صادق باش
.
که بر فضیلت او دست مدعا نرسد
” به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد “
.
که پیروان شریعت ، شهید اخلاقش
هزار عالم سنّی ، مرید اخلاقش
.
چنان که یکدله فرمود آن رسول وفاق :
” بُعِثتُ ” تا که ” اُتَمِّم مَکارِمَ الاخلاق “
.
.
.
حجت الاسلام جواد محمدزمانی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید